گفتم: بده ذكری كه دوای همه درد است
اعجاز نماید همه جا گفت: حسین جان !
گفتم: كه رهی نیست مرا جانب معشوق
من با چه روم كرب و بلا گفت: حسین جان !
گفتم: كه بگو ناب ترین ذكر خدا چیست؟
از روز ازل در دو سرا گفت: حسین جان !
گفتم: كه خدا سخت غضب كرده چه گویم؟
تا آن كه شود باز رضا گفت: حسین جان !
گفتم: چه بود ذكر شهیدان كه ز رحمت
زهرا همه را كرده سوا گفت: حسین جان !
گفتم: چه كنم تا كه شوم اهل ولایت؟
تا آن كه رسم من به خدا گفت: حسین جان !
گفتم: چه كنم وقت اجل، یار بیاید
گیرد سر من بر روی پا گفت: حسین جان !
گفتم: که چگونه دل مهدی به كف آرم؟
هنگام سحر وقت دعا گفت: حسین جان !
گفتم: چه بگویم كه خدا روز قیامت
ما را بخرد با شهدا گفت: حسین جان !
گفتم: ز لب زینب كبری چه شنیدی
چون دید ز تن راس جدا گفت: حسین جان !
گفتم: كه سحر دختر دردانه چه می گفت؟
تا حاجت او گشت روا گفت: حسین جان !
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:



















